به راستی چه چیزی جنگ تحمیلی را 8 سال به درازا کشاند؟

به راستی چه چیزی جنگ تحمیلی را 8 سال به درازا کشاند؟

   داستان جنگ تحمیلی عراق بر ایران و هم پیمان شدن اکثر قریب به اتفاق کشورهای بلوک غرب و بلوک شرق و حتی هم پیمانی شوروی با عراق، داستانی است که تا به حال بارها آن را به صورت متنوع، از زبان افرادی که از زوایای مختلفی به جنگ می نگرند، شنیده اید. (براساس تسلیحات کشف شده و ملیت اسرا و اسناد کمک های مالی و ارزی، 89 کشور دنیا با عراق هم پیمان شده بودند و او را کمک می کردند.)

اما آنچه هم اکنون پس از 20 سال از گذشت آن واقعه (و با امید به کم اطلاعی ما نسل جوان از شرایط و اوضاع آن زمان ) گاهی به عنوان یک شبهه ی سیاسی جدید، مطرح می شود داستان عدم توقف جنگ توسط ایران و عدم پذیرش قطعنامه های شورای امنیت و بالاخص تاخیر ایران در پذیرش قطعنامه ی نهایی یعنی 598 است.

اینکه چرا ما پس از فتح خرمشهر در همان سالهای 61و62 جنگ را پایان ندادیم، اینکه چرا قطعنامه های متعدد شورای امنیت توسط ایران مورد پذیرش قرار نمی گرفت و سرانجام اینکه چرا از زمان صدور هشتمین قطعنامه یعنی 598 (در تاریخ 20 تیر ماه 1366) تا پذیرش آن توسط ایران (یعنی 27 تیرماه 1367) یکسال و هفت روز به طول انجامید اینها سئوالاتی مرتبط با بحث ماست. این عده این گونه مطرح می کنند که: «در سال های پنجم و ششم جنگ، جمهوری اسلامی تقریباً تمامی خاک خود را باز پس گرفته بود و سپس در جریان برخی عملیاتهای مهم پیروزیهای چشمگیری برای ایران شکل گرفت . بالاخص که ما توانستیم در فروردین 66 به منطقه ی استراتژیک فاو تسلط کامل بیابیم . پیروزی بزرگ فاو باعث دست پاچگی شورای امنیت و صدور قطعنامه ی عادلانه تر و بهتر 598 نسبت به 7 قطعنامه ی قبلی شد . و اگر ما بلافاصله و یا پس از مدت کمی از صدور قطعنامه ، آن را می پذیرفتیم می توانستیم بابت پس دادن هر بخش از خاک عراق ، امتیازات خوبی از آنها بگیریم . ولی ما در این زمان که در موقعیت بالادستی قرار داشتیم قطعنامه را نپذیرفتیم و در عوض پس از اینکه در 4 ماه ابتدای سال 1367 شکستهایی را متحمل شدیم و در موقعیت پایین دستی قرار گرفتیم در 27 تیرماه 1367 قطعنامه را پذیرفتیم.»

که حرف این عده کاملاً متین است الا اینکه ما تا پایان جنگ در هیچ بازه ی زمانی نتوانستیم چنگال عراق را به طور کامل از همه ی خاک ایران کوتاه کنیم. و حداقل عراق بسیاری از مناطق ما را به راحتی در تیر رس خود داشت.

اما از آنجا که مشاهده شده است برخی افراد مغرض این واقعات را به صورت یکسویه و بدون بیان شرایطی که ایران در آن قرار داشت، با هدف کم رنگ کردن قداست دفاع هشت ساله ایران از تمامیت ارضی خویش و حتی خدشه دار کردن شخصیت مدیر و مدبر حضرت امام خمینی (ره) از راه مقصر جلوه دادن ایشان، مطرح می کنند، در واحد سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه اراک لازم  دانستیم یکبار دیگر این داستان را با شما از این زاویه بازخوانی کنیم:

داستان را از ابتدا بخوانیم: در سوم خرداد ماه 61 ما بر آزاد سازی خرمشهر تفوق یافتیم و پس از چندی عراق تقریباً به طور کامل مجبور به عقب نشینی از خوزستان شد. اما این بر همگان مثل روز روشن بود که این عقب نشینی تاکتیکی فقط برای تجدید قواست و مطمئناً عراق دوباره به خطه ی پر ارزش خوزستان حمله خواهد کرد (که این کار را هم کرد) از طرف دیگر این عقب نشینی فقط در خوزستان بود و نه در ایلام و کردستان و کرمانشاه.

و مناطق بسیار زیادی از جمله مهران، دهلاویه و ... هنوز در دست عراقی ها بود . در بسیاری از دیگر مناطق این استانها، درگیری آنچنان بین نیروهای ایران و عراق شدت داشت که نمی توان گفت این مناطق دست ایران بود یا عراق.

و هیچکس در این مساله شک ندارد که باقی ماندن حتی یک وجب از خاک ایران در دست عراقی که به ما تجاوز کرده بود، به معنای عدم حساسیت ایران بر این مساله و مجوزی برای حمله ی دوباره ی هر کشور مخالف ما بود. لذا باقی ماندن یک وجب از خاک کشور با از دست دادن تمام آن برابری می کرد.

در همان موقع هم افرادی بودند که به ادامه ی جنگ شک داشتند و این باعث شد که امام خمینی (ره) اعلام کردند که شک در جنگ خیانت به رسول الله است . اینجا همان نقطه ای است که باعث می شود هم اکنون و پس از 25 سال ما بتوانیم با مرور اتفاقات به وقوع پیوسته در منطقه در طول این دوران، به درایت و آینده نگری حضرت امام (ره) پی ببریم و اینکه ایشان با در نظر گرفتن این مسئله که ابرقدرت ها حتی نتوانسته اند 2 سال انقلاب اسلامی را تحمل کنند و تصمیم گرفته اند نطفه ی این تحول جهانی را از ابتدا خفه کنند، از همان موقع سختی کار این انقلاب در آینده را پیش بینی کرده بود و می دانست که اگر ما همین الان ضرب شستی به امریکا نشان ندهیم و مصمم بودن خود را به جهانیان ثابت نکنیم، حتی اگر عراق نتواند انقلابمان را فرو پاشد از آن پس گاه و بی گاه شاهد تجاوز یا دخالت کشورهای منطقه به تحریک آمریکا در کشورمان خواهیم بود . هم اکنون ما تفسیر این جمله امام (ره) را که «ما به این راحتی از چنگال غرب و شرق خلاص نمی شویم » به وضوح می بینیم و مطمئن باشید اگر مجاهدت پدران ما در آن دفاع هشت ساله نبود هم اکنون این گونه نبود که اسرائیل ایران را به حال خود واگذارد و به جنگ با لبنان و سوریه بپردازد . و حتی کارشکنی برخی کشورهای عربی و هم سایه مانند امارات، عربستان ، اردن ، مصر، آذربایجان و ... که امروزه به صورت لفظی و روابط دیپلماتیک شاهد آنیم ، بلاشک در آن صورت به صورت دیگری از جمله تجاوز فیزیکی و عملی نمود می یافت.

به هر حال جنگ ادامه پیدا می کند تا اینکه ایران به مرور زمان و در سالهای بین 62 تا 66 پیروزیهای نسبی ای را کسب می کند . اگر چه این سالها خالی از شکست نسبی هم نیست ولی در کل می توان گفت که ما در این سالها گوی سبقت را از عراقی ها ربودیم .

از دیگر سو از همان ابتدای جنگ، 7 قطعنامه 479، 514، 522، 540، 522، 582 و 588 نیز به مرور زمان صدر شد که اولین آنها یعنی 479 دقیقا یک هفته پس از شروع جنگ (در تاریخ 6/7/59) و هفتمین آنها یعنی 588 در تاریخ 16/7/65 صادر شد. ولی در هیچ کدام از آنها شورای امنیت به مشخص شدن طرف تجاوزگر ، پرداخت غرامت، تبادل اسرا و مهمتر از همه سازوکار و التزام قانونی اجرای آنها توجهی نکرده بود و این باعث می شد که هیچ کدام از این قطعنامه ها توسط ایران مورد پذیرش قرار نگیرد . اما هشتمین قطعنامه یعنی 598 علاوه بر اینکه ضوابط قطعنامه های گذشته یعنی تاکید بر آتش بس و سپس بازگشت به مرزهای بین المللی را شامل می شد، همچنین به یک سری حقوق حداقلی ایران از جمله «حل و فصل مناقشه از راه مذاکرات پس از آتش بس» و از همه مهمتر « فراهم کردن زمینه ی تحقیق درباره ی مسئولیت منازعه توسط سازمان ملل » اشاره کرده بود. و این باعث شد که ایران آن را  رد نکند. البته ایران بلافاصله هم آن را نپذیرفت بلکه شرایطی برای پذیرش آن تعیین کرد.

یکی از مهمترین این شرایط چیزی است که علی اکبر ولایتی ، وزیر امور خارجه آن زمان در مصاحبه ای (که سایت بازتاب در تابستان 86 با او انجام داده است،) اینگونه به آن پرداخته است:

«در کنار قطعنامه ها، یک آیین نامه ی اجرایی وجود داشت. و در حالی که ما معتقد بودیم قطعنامه و آیین نامه ی اجرایی آن باید همزمان پذیرفته شوند، اما عراق آیین نامه اجرایی را که در واقع روح اصلی قطعنامه بود، نمی پذیرفت و این مساله یک سال ادامه پیدا کرد . موضع ایران این بود که پذیرش قطعنامه بدون پذیرفتن آیین نامه اجرایی ، بی معنا و بی نتیجه است . بند اول قطعنامه درباره ی عقب نشینی به مرزها بود و اگر برنامه ی زمان بندی آن تعیین نمی شد، عراقی ها پس از آتش بس، آنقدر در خاک ما باقی می ماندند و مناطق اشغال شده را در تصرف خود نگه می داشتند که فضای حاکم بر جامعه ی بین المللی از بین می رفت.»

اگر چه شورای امنیت هیچ کدام از خواسته های ایران را در قطعنامه نگنجاند اما پس از یکسال و هفت روز که ایران شکست هایی را متحمل شد سیاستمداران و نظامیان بنا به مضمون ضرب المثل «جلوی ضرر را  هرجا بگیری منفعت است» به این نتیجه رسیدند که بازهم همان قطعنامه را بپذیرند.

ولی در مورد اینکه چرا از همان اول قطعنامه را نپذیرفتند طبق گفته های خود آنها در آن زمان ایران در نوار پیروزی قرار داشت و تصمیم گیری خنثی در این زمان بسیار سخت است . علیرضا اکبری که در آن زمان مسئول سازمان دهی و آموزش وابستگان نظامی بود، در این باره می گوید (1):«وقتی شما از سخت ترین مرحله فرار می کنید و ورق را به نفع خود بر می گردانید و گلوگاه دشمن را در منطقه جنوب می گیرید و استراتژی فتح شمال و مرکز را در ذهن خود می پرورانید ، آن وقت شرایط برای تصمیم گیری سخت می شود. البته در همان زمان هم اختلاف نظرهایی وجود داشت ، عده ای به شعار جنگ جنگ تا پیروزی اعتقاد داشتند، عده ای خواستار توقف بی چون و چرای جنگ و پذیرش قطعنامه بودند و عده ی بیشتری خواستار توقف جنگ پس از به دست آوردن یک پیروزی بزرگ بودند تا بتوان به وسیله ی آن امتیازات خوبی را پس از پذیرش قطعنامه به دست آورد.»

اگر چه در آن زمان کشور ایران تازه نهال نوپای انقلاب اسلامی را درخاک خود می دید و نباید انتظار داشت که تنها با گذشت دو، سه سال از پیروزی انقلاب و ورود ایران به جنگ با بعثی ها، ریشه های مدیریتی ایران در جنگ آنچنان قوی باشد که علاوه بر مدیریت پیچیده ی جنگ و تامین تجهیزات جنگی در بین یک دنیا دشمن، بتواند براوردهای اطلاعاتی و پیش بینی های دقیق آینده را انجام دهد اما اکثر سیاستمداران و نظامیان آن زمان همین ضعف را عامل اصلی تاخیر در پذیرش قطعنامه می دانند. بازهم علیرضا اکبری در این خصوص می گوید: « اکثریت، برآورد اطلاعاتی شان این بود که ما پس از 598 یک پیروزی می خواهیم و اکثریت هم آن را قریب الوقوع می پنداشتند. ما یک پیروزی بزرگ به دست آوردیم و 588 صادر شد و تداوم مقاومت و نشان دادن آمادگی باعث شد که 588 به 598 ارتقاء یابد. در آن زمان هم اکثریت تحلیل ها بر این استوار بود که ما به یک پیروزی بزرگ نیاز داریم تا بر اساس آن وارد قطعنامه ی 598 شویم. حتی آقای هاشمی هم معتقد بودند که ما نیاز به جای پای محکمی داریم . به هر حال من اعتقاد دارم که ما می بایست سرعت تصمیم سازی و اجرای آن را بیشتر می کردیم. و به سرعت سازوکاری تعیین می کردیم تا به تشخیص صحیح برسیم.»

و اما اجازه دهید نگاهی هم به طرف دیگر قضیه بیفکنیم: آنچه به یکباره باعث شد که ورق پیروزیهای ایران به سمت شکست برگردد، دست به یکی شدن بیش از پیش تمام ابرقدرتهای دنیا به نفع عراق است و این که پس از پیروزیهای نسبی ایران، عراق ناچار می شود جنگ را بین المللی کند و پس از به توافق رسیدن گروه 7 در مورد مصوباتی بر ضد ایران در اجلاس توکیو، تحریمها و برخوردهای ناجوانمردانه ی ابرقدرتها با ایران شدت می گیرد و از جمله مهمترین آنها اینکه امریکا مستقیماً وارد جنگ با ایران می شود.

در این بین در اواسط مرداد 1366 (یکماه پس از صدور قطعنامه ی 598) عراق به موشک های جدیدی با برد زیاد مجهز می شود . در هفدهم مهر اولین برخورد نظامی امریکا و ایران در خلیج فارس به وجود می آید و پس از چندی ناوشکن های امریکایی دو سکوی نفتی ما را هدف قرار می دهند . آقای هاشمی رفسنجانی در این باره می نویسد:« آنها سکوهای ما را منهدم کردند، عراق توانایی این کارها را نداشت. امریکایی ها هلیکوپترهای ما را زدند، یکی از ناوچه های خوب و یک گشتی بزرگ قدیمی ما را دو نیم کردند، ایرباس مسافری ما را سرنگون کردند و ...»

خب اگر بخواهیم خلاصه ای از آنچه تاکنون به آن پرداختیم را ذکر کنیم به نظر می رسد مهمترین عواملی که باعث عدم پذیرش این قطعنامه در بدو صدور توسط ایران شد عبارتند از:

1- وجود نداشتن اهرمهای فشار برای گرفتن غرامت از متجاوز در قطعنامه ی شورای امنیت (چیزی که دقیقاً پس از قبول قطعنامه به واقعیت پیوست و سازمان ملل خواه به دلیل شرایط نامساعد عراق و وارد شدن این کشور به جنگ با کویت یا به دلیل لابی بازی با آن، هیچ غرامتی از این کشور برای ایران بازنستاند.)

2- عدم پذیرش آیین نامه اجرایی قطعنامه توسط عراق

3- خوش بین شدن برخی مسئولان نظامی و سیاسی به ادامه ی پیروزیها پس از فتح فاو و چند پیروزی مهم دیگر و در نتیجه عدم در نظر گرفتن احتمال شکست و طمع (طبیعی یا غیر طبیعی ) آنها در دست یابی به پیروزیهای بیشتر.

 آری هم اکنون این برای ما کاملا واضح است که پس از صدور یک قطعنامه اگر قرار باشد ایران هیچ پیروزی به دست نیاورد، ادامه ی این جنگ پایاپای و برابر فقط کشته و زخمی دادن و اتلاف نیروهای انسانی، نظامی و .... خواهد بود چه رسد به اینکه ما شکست هایی را نیز متحمل شویم. اما حقیقت این است که در آن زمان با در نظر گرفتن روند پیروزی های ما در کلیه عملیاتهای انتهای سال 65 و ابتدای 66 مانند کربلای 4، کربلای 5 و .... هیچ کس باور و حتی به ذهنش خطور نمی کرد که ورق پیروزی های ایران به سمت شکست برگردد.

و اما اجازه دهید قدری هم به نقش امام خمینی (ره) در این بین اشاره کنیم : مطمئناً در آن زمان موثر ترین سیاستگذار ایران در جنگ، امام خمینی (ره) بود . با مرور جریانات آن زمان می توان فهمید که امام (ره) تا چه حد با سستی در استیفای حق مسلم ملت مسلمان ایران مخالف بودند . به عنوان مثال، گفته های آقای هاشمی که در زیر به آن اشاره می کنیم به وضوح گویای این واقعیت است. آقای هاشمی می گوید:

«در خرداد ماه 1367 با جمعی از سران قوا خدمت امام (ره) رسیدیم . امام (ره) نظرات ما را برای پذیرش آتش بس نپذیرفت و گفت که باید به جنگ ادامه بدهید . ما گفتیم : پول نداریم ، امام (ره) گفتند از مردم مالیات بگیرید. گفتیم ارز نداریم، گفتند که خودتان برای آن فکری کنید ، گفتیم ، مردم به جبهه نمی آیند، امام (ره) گفتند که دستور جهاد خواهم داد.»

اما از این پس توجه شما را به چگونگی تغییر دیدگاه ایشان براساس اخبار و اطلاعات متفاوتی که قبل و بعد از پذیرش قطعنامه به ایشان داده می شود جلب می کنم:

ایشان سرانجام طی حکمی آقای هاشمی را مسئول بررسی زمان خاتمه جنگ می کند و آقای هاشمی هم از آقای محسن رضایی(فرمانده کل سپاه پاسداران در آن زمان ) می خواهد که برنامه ی پایان جنگ را ارائه دهد (منظور از برنامه ی پایان جنگ پیش بینی زمان لازم برای پیروزی و چیره شدن بر عراق و نیز تجهیزات و تسلیحات لازم برای این دستیافت است )و آقای رضایی هم به گفته ی خود یک استراتژی پیروزی را طراحی می کند و نیازهای خود برای پیاده کردن آن را نیز مشخص می کند و نتیجه را طی نامه ای کاملاً محرمانه به آقای هاشمی ارائه می دهد و ایشان هم آن را به همراه نامه گزارش نخست وزیر وقت (میر حسین موسوی) از وزارت کشور و وزارت بودجه و وزارت ارشاد، خدمت امام (ره) می برد و سپس امام خمینی (ره) با بررسی دقیق وضعیت کشور بر طبق این نامه ها، با پذیرش قطعنامه موافقت می کند.

 البته به گفته مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی کشور ، امام خمینی (ره) به طور کامل و دقیق از اوضاع کشور و اوضاع جنگ با خبر بوده است. به عنوان نمونه ذکر یک خاطره در اینجا خالی از لطف نیست: «برخی فرماندهان نظامی اعتراف می کنند که ما به علت یک بن بست عملیاتی نزد امام خمینی (ره) رفتیم . ایشان با تسلط بر استراتژیهای نظامی و با اطلاع دقیق از نقاط کور استراتژیک نقشه، آنچنان محل شروع حمله را به ما پیشنهاد کردند که ما در آن عملیات به پیروزی چشمگیری دست یافتیم.» اما با توجه به تمکین امام به نظر متخصصین هر امر و با توجه به گزارشات جدیدی که مسئولین کشور و علی الخصوص آقای محسن رضایی از پیش بینی روند ادامه ی جنگ می دهند، امام (ره) تصمیم به پذیرش قطعنامه می گیرند. استناد امام (ره) به مفاد نامه ی محسن رضایی در پیام خود گویای این مطلب است.

سرانجام امام (ره) پیام خود را طی نامه ای (کاملاً محرمانه) به شورای عالی امنیت ملی که از سران کشوری و لشکری جهت بررسی این مساله تشکیل شده بود، اعلام می کند. این نامه 18 سال بعد از نگارش یعنی در سال 1385 توسط دفتر آقای هاشمی رفسنجانی منتشر گردید. (به ادبیات و جمله های امام (ره) در این نامه دقت کنید ) «حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می باشند، صریحاً اعتراف می کنند که ارتش اسلام به این زودی ها هیچ پیروزی به دست نخواهد آورد و نظر به اینکه مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی دانند و با قاطعیت می گویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه ی تکان دهنده ی فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست های اخیر به اینجانب رسیده است و به اعتراف جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه ی مایحتاج جنگ معتقد به ادامه ی جنگ می باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده ی آن، اینجانب با آتش بس موافقت می نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه ی فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره می کنم : فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم ، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می آوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3 هزار توپ و 300 هواپیمای جنگی و 300 هلی کوپتر و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاح های لیزر و اتم که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است باشیم ، می توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات تهاجمی داشته باشیم» (کسانی که از میزان تجهیزات ما در کل جنگ تحمیلی اطلاع دارند، عظمت این مقدار تجهیزات را درک می کنند) . سپس امام (ره) اشاره ای هم به گزارش نخست وزیر می کنند و می گویند«آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده اند» و در آخر می نویسند: «شما عزیزان از هرکس بهتر می دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشم خرج می کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می کنیم»

پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران (در تاریخ 27/4/67) و قبل از اعلام آتش بس رسمی توسط نهادهای بین المللی در حالی که همه فکر می کردند آتش بس برقرار و جنگ تمام می شود، چند روز بعد گروههایی موسوم به خلق عرب و .... به تحریک و تشویق آمریکا و عراق در اطراف خرمشهر و مرزهای جنوبی دست به تحرکاتی زدند که به فرمان امام (ره) و با بسیج فرماندهان و یگان های سپاه طی یک نبرد چند روزه مجبور به عقب نشینی شدند. مجدداً پس از چند روز منافقین (گروهکی به سرکردگی مسعود رجوی که مدتها زیر نظر ارتش صدام آموزشهای نظامی، چریکی و ... دیده بودند) در عملیاتی به نام «مریم » شهرهای سرپل ذهاب، کِرِند و اسلام آباد را اشغال کردند. اما با حضور دلیرانه ی نیروهای ارتش و نیز با درخواست ستاد فرماندهی کل قوا از مردم برای دفاع، چنان خیل عظیمی از آنها به مناطق عملیاتی سرازیر شدند که نه تنها ما در این عملیات (مرصاد) توانستیم منافقین را تار و مار کنیم(1) بلکه فرمانده کل سپاه طرحی را برای حمله به یکی از مناطق حساس عراق تهیه کرد که امام خمینی (ره) شدیداً با آن مخالفت کرد و چون می دانست که ممکن است در آن صورت سازمان ملل و کشورهای ابر قدرت، ایران را نیز متجاوز بخوانند و افکار عمومی جهانیان را تغییر دهند فرمود :«به هیچ وجه به خاک عراق حمله نکنید . حتی گلوله ای به طرف آنها شلیک نکنید. در صورتی که بمباران کردند شما هم اگر صلاح دانستید دستوربمباران را بدهید . شما نیرو مهیا داشته باشید، در صورتی که آنها حمله کردند و زمینی را تصرف کردند، شما هم به آنها حمله کنید، من اعلام کرده ام که قبول قطعنامه تاکتیکی نیست. حمله، نقض آن است قبل و بعد آتش بس ندارد.»

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:17 ب.ظ

سلام
خسته نباشید!
میبینم که وبلاگ را به روز کردید!
در ژناه حق

علیک سلام
شماهم در پناه حق!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ق.ظ

سلام فکر می کنم رزمنده ها واقعا کار بزرگی توی جنگ کردند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد